• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

وبلاگ تاریخ نگار محرم با هدف آشنایی هرچه بیشتر جوانان با ناگفته های واقعه عاشورا و درک صحیح معرفت امام حسین علیه السلام ایجاد شده است.

در این وبلاگ مطالبی از متن تاریخ و مقاتل و احادیث از بین وبلاگ های بروز شده در سال 90، جمع آوری شده، که علاقه مندان به سیدالشهدا علیه السلام  می توانند از طریق لینکهای زیر به مطالب دسترسی داشته باشند .

حركت‌ كاروان‌ امام‌ از هشتم‌ ذي‌ حجه‌ تا دوم‌ محرم‌ كه‌ به‌ كربلا رسيد، حركتي‌ بود براي‌ بيدار نمودن‌ انسان‌هاي‌ تمامي‌ تاريخ‌. اين‌ كاروان‌، منزل‌ به‌ منزل‌ راه‌ مي‌سپرد تا آميزه‌اي‌ از عظمت‌ و عزت‌ و مظلوميت‌ را بر صفحات‌ تاريخ‌ بنگارد و سرانجام‌ اين‌ كاروان ‌در دهم‌ محرم‌ 61 هجري‌ حماسه‌اي‌ را آفريد، حماسه‌ عشق‌، حماسه‌ هويت‌ انساني‌، حماسه‌ عاشورا.

روز شمار اين‌ حماسه‌، شمارش‌ لحظاتي‌ است‌ كه‌ انسان‌هايي‌ عاشق‌ از فراز اين ‌روزها به‌ معراج‌ رفتند و در هر منزلي‌ از خود خاطره‌اي‌ به‌ جاي‌ نهادند، خاطره‌اي‌ كه‌ هر قصه آن‌ درسي‌ از عزت‌ نفس‌ و كرامت‌ ذاتي‌ انسان‌ كامل‌ امام‌ حسين‌ (عليه السلام) مي‌باشد.

*****************************************

پانزدهم رجب تا آغاز محرم الحرام

یکم محرم

دوم محرم

سوم محرم

چهارم محرم

پنجم محرم

ششم محرم

هفتم محرم

هشتم محرم

نهم محرم

دهم محرم

یازدهم محرم

دوازدهم محرم

سیزدهم محرم

چهاردهم محرم

پانزدهم محرم

شانزدهم محرم

هفدهم محرم

هجدهم محرم

نوزدهم محرم

بیستم محرم

بیست و یکم محرم

بیست و دوم محرم

بیست و سوم محرم

بیست و چهارم محرم

بیست و پنجم محرم

بیست و ششم محرم

بیست و هفتم محرم

بیست و هشتم محرم

بیست و نهم محرم

یکم تا بیستم صفر

 

هشتم محرم الحرام

13 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://nazary.womenhc.com/?p=8164&more=1&c=1&tb=1&pb=1

در این روز هشتم محرم سال ۶۱ هجری قمری آب در خیمه های سید الشهدا(ع) نایاب شد.
“خوارزمی” در مقتل الحسین و “خیابانی” در وقایع الایام نوشته‏اند كه در روز هشتم محرم امام حسین علیه‏السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه‏السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشك ها را پر كردند سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه می‏كَند و آب به دست می‏آورد. به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه‏السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
در این روز “یزید بن حصین همدانی” از امام علیه‏ السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته‏ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن می‏نوشند از آنها مضایقه می‏كنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می‏دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ام و نمی‏دانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش می‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه می‏دانم كیفر این كار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‏بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‏السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.
امام علیه‏السلام مردی از یاران خود بنام “عمرو بن قرظهٔ” را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. شب هنگام امام حسین علیه‏السلام با ۲۰ نفر و عمر بن سعد با ۲۰ نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه‏السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود “عباس” و فرزندش “علی‏اكبر” را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش “حفص” و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه‏السلام كه فرمود: آیا می‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: می‏ترسم خانه‏ام را خراب كنند! امام علیه‏السلام فرمود: من خانه‏ات را می‏سازم. ابن سعد گفت: می‏ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‏ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و می‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‏گردد، از جای برخاست در حالی كه می‏فرمود: تو را چه می‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من می‏دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه‏السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمی‏گردم یا به مملكت دیگری می‏روم. عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، “شمر بن ذی الجوشن” سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.
در اين روز، سنه 686، وفات كرد بدرالدين محمد بن محمد بن مالك اندلسى نحوى معروف به ابن ناظم شارح الفيه پدرش و صاحب شرح كافيه و غيره .
منبع:فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی
 

 1 نظر

زمان: هشتم محرم الحرام 61 هجري

13 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://mantaghe4.womenhc.com/?p=8147&more=1&c=1&tb=1&pb=1

كربلا

زمان: هشتم محرم الحرام 61 هجري

* ملاقات امام (ع) با عمر بن سعد:
حضرت فرمود: « اي پسر سعد! آيا با من مقاتله مي‌كني و از خدا هراسي نداري؟ ابن سعد گفت: « اگر از اين گروه جدا شوم، خانه‌ام را خراب و اموالم را از من مي‌گيرند و من برحال افراد خانواده‌ام از خشم ابن زياد بيمناكم». حضرت فرمود: « تو را چه مي‌شود؟ خدا جان تو را به زودي در بستر بگيرد و تو را در روز قيامت نيامرزد… گمان مي‌كني كه به حكومت ري و گرگان خواهي رسيد؟ به خدا سوگند چنين نيست و به آرزويت نخواهي رسيد».


* عبيدالله طي نامه‌اي عمر بن سعد را تهديد به عزل و بركناري كرده، مي‌گويد: « اگر از فرمان من سرباز زني، مسئوليت لشكر را به شمر بن ذي الجوشن واگذار خواهم كرد.

سخن امام حسين(ع) با يارانش:

اي بزرگ زادگان! صبر پيشه كنيد كه مرگ جز پلي نيست كه شما را از سختي و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهاي هميشگي آن مي‌رساند.

 1 نظر

وقایع روز هشتم

13 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://blog85.womenhc.com/?p=8149&more=1&c=1&tb=1&pb=1

1 . «خوارزمی » در مقتل الحسین و «خیابانی » در وقایع الایام نوشته اند که در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند; بنابراین امام علیه السلام کلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد . هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می کند و آب بدست می آورد . به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر . عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود

2 . در این روز «یزید بن حصین همدانی » از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند . حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد; عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند از آنان مضایقه می کنی؟

عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم; آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی بینم که بتوانم از آن گذشت کنم .

یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند .

3 . امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام «عمرو بن قرظة » را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند .

شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند . امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود «عباس » و فرزندش «علی اکبر» را نزد خود نگاه داشت . عمر بن سعد نیز فرزندش «حفص » و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد .

در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد . یک بار گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را می سازم . ابن سعد گفت: می ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم . عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند .

حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد . به خدا سوگند! من می دانم که از گندم عراق نخواهی خورد!

ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است .

4 . پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه السلام را رها کنند; چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری می روم . عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، «شمر بن ذی الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند .

 نظر دهید »

7 محرم نامه عبیدالله به عمر بن سعد مبنی بر سخت گیری بر امام حسین (علیه السلام)

13 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://alzahra-hamedan.womenhc.com/?p=8153&more=1&c=1&tb=1&pb=1

پس از آنکه عمر سعد وارد کربلا گردید،پیکی نزد امام حسین (علیه السلام) فرستاد و از آن حضرت خواست تا منظور خود را از روی آوردن به این دیار آشکار سازد. پس از دریافت پاسخ امام (علیه السلام) به ایجاد صلح و سازش امیدوار گردید. از آن پس میان امام (علیه السلام) و عمربن سعد پیام های دیگری مبادله شد که موجب فروکشی حساسیت ها و کاهش خصومت گردید،اما عبیدالله بن زیاد که بر جریان کربلا و نحوه رفتار عمر بن سعد با امام حسین (علیه السلام) اشراف و نظارت داشت،حاضر به مصالحه و پایان ماجرا بدون خونریزی نبود و تلاش می کرد که این امر را سخت تر و حادتر نماید.
از این رو در هفتم محرم نامه ای برای عمر بن سعد نوشت و به وی دستور داد که بر امام حسین (علیه السلام) سخت گیرد و میان آن حضرت و آب فرات حایل گردد تا در پی تنگی و مشقت برای تهیه آب آن حضرت را وادار به تسلیم نماید.
عمر بن سعد که دلبسته حکومت ری بود، فرمان را گردن نهاد و از همان روز مانع دستیابی امام حسین (علیه السلام) و یاران آن حضرت به آب فرات گردید.

(الإرشاد ص 434)

 نظر دهید »

این همه گریه و بى‏تابى براى چیست؟ (حدیث روز)

13 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

در مورد حضرت على بن الحسین علیه السلام آمده است كه روزى ابوحمزه ثمالى بر حضرت وارد شد و حضرت را در حال گریه دید; عرض كرد:

«سیدى! ما هذا البكاء و الجزع؟ الم یقتل عمك حمزة؟ الم یقتل جدك على علیه السلام بالسیف ان‏القتل لكم عادة و كرامتكم من الله الشهادة‏».

«فقال له الامام علیه السلام : شكر الله سعیك یا ابا حمزة كما ذكرت القتل لنا عادة و كرامتنا من الله الشهادة و لكن یا اباحمزة هل سمعت اذناك ام رات عیناك ان امراة منا سبیت و هتكت قبل یوم عاشورا؟ و الله یا ابا حمزة ما نظرت الى عماتى و اخواتى الا و ذكرت فرارهن فى البیداء من خیمة الى خیمة و من خباء الى خباء و المنادى ینادى احرقوا بیوت الظالمین‏» (5)

مولاى من، این همه گریه و بى‏تابى براى چیست؟ آیا عموى شما حمزه كشته نشد؟ آیا جد شما - على علیه السلام - با شمشیر كشته نشد؟ كشته شدن، عادت شما خانواده است و شهادت عطیه‏اى الهى از آن شما است.

امام علیه السلام فرمود: اى ابوحمزه خداوند به تو جزاى خیر دهد چنان‏كه گفتى كشته شدن براى ما عادت است و خداوند نیز به ما شهادت را ارزانى داشته است ولى اى ابوحمزه آیا هرگز شنیده‏اى یا دیده‏اى كه تا قبل از عاشورا زنى از خانواده ما به اسارت رفته باشد و هتك حرمت‏شده باشد؟ به خدا سوگند اى ابوحمزه هر وقت به عمه‏ها و خواهرانم نگاه مى‏كنم به یاد فرار آن‏ها در بیابان مى‏افتم كه از خیمه‏اى به خیمه‏اى و از پناهگاهى به پناهگاهى فرار مى‏كردند و دشمن فریاد مى‏زد: خیمه ستم‏كاران را به آتش بكشید!

مجمع مصائب اهل البیت، الخطیب الهندوبى، ج 1، ص 61

 نظر دهید »

روز هفتم محرم الحرام

13 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://nazary.womenhc.com/?p=8080&more=1&c=1&tb=1&pb=1

روز هفتم محرم : روضه عطش و علي اصغر عليه السلام

1. در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.

عمر بن سعد نیز بدون فاصله “عمرو بن حجاج” را با 500 سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.


2. در این روز مردی به نام “عبداللّه‏ بن حصین ازدی” ـ كه از قبیله “بجیله” بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم مي‏گوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود، قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست، دیدم كه عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب مي‏آشامید تا شكمش بالا مي‏آمد و آن را بالا مي‏آورد و باز فریاد مي‏زد: العطش! باز آب مي‏خورد، ولی سیراب نمي‏شد. چنین بود تا به هلاكت رسید.

3. روزي است كه حق تعالى تكلم فرموده با حضرت موسى در كوه طور.

4. در اين روز، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار بر شريعه فرات موكل كرد و امام حسين ع را از آب منع كرد، بجهت نامه اى كه ابن زياد در اين باب براى او نوشته بود.

5. روز هفتم محرم - سال 132 هجرى قمرى
در سال 131 هجرى كه دعوت عباسيان با عنوان الرضا من آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم فراگير شده بود، هوادارانشان در مناطق مختلف اسلامى ، بسيج شده و بر ضد امويان و عاملان آنان وارد عمل شدند. قطبه فرزند شبيب ، از جمله داعيان بنى عباس و از فرماندهان آنان بود. وى از سوى ابومسلم خراسانى ماءموريت يافت كه با عاملان بنى اميه در ايران و عراق به نبرد پردازد.
قحطبه در آغاز، گرگان و سپس قومس سمنان را به تصرف خود درآورد. آن گاه به سوى رى ، قم ، اصفهان و همدان لشكر كشى كرد و براى از پاى درآوردن امويان و فتح هر يك از شهرها، گروهى از سربازان خود را به فرماندهى يك فرد زبده و كاردان اعزام مى نمود.
سربازان بنى اميه ، پس از شكست از سپاهيان قحطبه ، به سوى يزيد بن عمر بن هبيره در عراق عقب نشينى مى كردند.
ابن هبيره كه از عاملان بزرگ بنى اميه در عراق و ايران بود، در شهر واسطواقع در عراق ، مستقر شده و مناطق و نواحى اطراف را تحت كنترل خود داشت .
قحطبه پس از تصرف شهرهاى ايران به سوى عراق هجوم آورد و ابن هبيره براى دفع تهاجمات وى از واسط بيرون آمد. دو سپاه در مكانى به نام زاب كه در بيست فرسنگى كوفه است ، با هم روبرو شدند و نبرد سختى ميان آنان به وقوع پيوست و از طرفين تعداد بى شمارى جان باخته و يا زخمى گرديدند.
سرانجام سپاهيان اموى ، متحمل شكست و هزيمت شده و به ناچار به سوى واسط عقب نشينى كردند. اين واقعه در هفتم محرم سال 132 هجرى به وقوع پيوست.قحطبه پس از پيروزى بر امويان ، خطبه اى براى لشكريان خود خواند و ضمن آن گفت : سوگند به خدا كه ما قيام نكرديم مگر براى اقامه حق و از بين بردن دولت باطل همانا به شما خبر مى دهم كه امام محمد بن على بن عبدالله بن عباس به من پيش از اين خبر داده بود كه من با نباتة بن حنظله كلابى و عامر بن ضباره مرى از عاملان بنى اميه نبرد مى كنم و آنان را شكست مى دهم . من اين خبر را قبلا به شما داده بودم و شما خود شاهد بوديد كه گفتارش ‍ راست درآمد و من به آنان پيروز شدم . هم اكنون به شما خبر مى دهم كه امام محمد بن على به من خبر داده است كه من از فرات ، عبور نمى كنم ولى شما از آن عبور كرديد و مرا در ميان خود نيافتيد پس همانا امير شما فرزندم حميد بن قحطبه است و اگر براى او مشكلى پيش آيد، برادرش حسن بن قحطبه ، امير شماست .
پيش گويى قحطبه ، درست بود، زيرا هنگامى كه همگى از آب فرات عبور كردند، قحطبه را درميان خود نديدند.
از آن پس ، كسى قحطبه را نديد. برخى گفته اند كه وى در آب غرق شد. برخى گفته اند كه زير آوارى مدفون شد و برخى ديگر نوشته اند كه سوارى اش وى را به نيستى داد.
به هر حال سپاهان وى به فرماندهى فرزندش حميد از آب فرات گذر كرده و چهار روز بعد، كوفه را به تصرف خويش درآوردند. چندى بعد به بصره دست رسى پيدا كرده و آن را از چنگ امويان خارج ساختند.
در مناطق عرب نشين ، فرماندهى ارشد عباسيان را ابوسلمه حفص بن سليمان بر عهده داشت . وى براى نبرد با باقى مانده سپاهيان يزيد بن عمر بن هبيره ، سپاهى به فرماندهى مشترك حسن بن قحطبه و مالك بن هيثم ، بسيج كرد و به سوى واسط اعزام نمود.
سپاهيان عباسى ، شهر را از چند سو محاصره كرده و صحنه را بر ابن هبيره تنگ نمودند و سرانجام با هجوم سراسرى به داخل شهر، آن را تصرف كرده و ابن هبيره را به قتل رساندند و سپاهيان اموى را با شكست مهم و سرنوشت ساز روبرو نمودند.
در همين ماه محرم ، ابوسلمه بزرگان بنى عباس از جمله ابوالعباس سفاح و برادران و اهل بيت او را وارد كوفه كرد و براى آنان خانه هايى فراهم نمود.
آنان به مدت دو ماه به طور ناشناس در كوفه سكونت گزيدند و پس از آن ، حضورشان آشكار گرديد و با ابوالعباس سفاح به عنوان نخستين خليفه عباسى بيعت شد.
در اين باره ، روايت شيرينى از امام ششم شيعيان حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السلام نقل شده است كه به روشنى اين واقعه مهم را پيش ‍ بينى و پيش گويى كرده بود.
از ابن صدقه روايت شده است : شخصى از خاندان بنى اميه كه زنديق كافر متظاهر به اسلام بود، نزد امام جعفر صادق عليه السلام رسيد و از آن حضرت پرسيد كه كلام خداوند - عز و جل - در آغاز سوره اعراف كه مى فرمايد: المص به چه معناست و از آن چه چيزى را اراده كرده است ؟
حلال و حرام آن چيست و مردم از اين كلمه چه بهره اى مى برند؟ امام صادق عليه السلام كهاز پرسش اعتراض آميز و كفرگويى وى ناراحت شده بود، فرمود: ساكت باش ! بدا بهحالت ، الف در اين كلمه ، اشاره به يك است ، و لام اشاره به سى ، ميم اشاره به چهل و صاد اشاره به شصت است 131 1+30+40+60،حال تو بگو تا كنون چند سال دنيا به كامتان بوده است ؟ يعنى شما خاندان بنى اميه چند سال حكومت كرديد؟ مرد اموى ، گفت : 131سال .
آن گاه امام عليه السلام فرمود: همين كه اين سال به پايان رسد، حكومت خاندان شما نيز به پايان خواهد رسيد.
ابن صدقه گفت : ما خود شاهد بوديم كه در روز عاشورا دهم ماه محرم سال 132، سياه جامگان هواداران بنى عباس وارد كوفه شده و حكومت بنى اميه را سرنگون كردند.
بدين گونه ، پيش گويى صادق آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم به تحقق رسيد و خاندان بنى اميه و حكومت ظلم آميز آنان ريشه كن گرديد.

منبع : فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی ، روزشمار تاریخ اسلام سيد تقى واردى

نبرد سپاهيان بنى عباس با سپاهيان بنى اميه در عراق .


>
 نظر دهید »

به یاد حسین (ع)- (حدیث روز)

13 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

حضرت صادق علیه السلام به داود رقى فرمود:

«انى ما شربت ماء باردا الا و ذكرت الحسین‏» 

 من هرگز آب سرد ننوشیدم مگر این‏كه به یاد حسین علیه السلام افتادم.

امالى صدوق، ص 122

 نظر دهید »

حادثه عاشورا اشك ما را روان ساخت (حدیث روز)

13 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

«ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بارض كرب و بلاء و اورثناءالكرب و البلاء الى یوم الانقضاء»

حادثه عاشورا اشك ما را روان ساخت و خون از چشم ما جارى كرد و عزیز ما را در سرزمین غم و اندوه، خوار ساخت و تا روز قیامت براى ما غم و غصه به میراث گذاشت.

بحارالانوار، ج 44، ص 284

 نظر دهید »

روزهفتم- بستن آب به روي سپاه امام حسين(ع)

12 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://ghoba-tehran.womenhc.com/?p=8069&more=1&c=1&tb=1&pb=1

در روز هفتم محرم آب به روي سپاه امام حسين(ع) بسته شد و آرام آرام زمان به هرچه بيشتر نمايانگر شدن جلوه‌هاي ايثارگري در صحراي كربلا نزديك مي‌شد.

 رخدادهاي هفتم محرم الحرام سال ۶۱ ه- ق در صحراي كربلا مي‌آيد:

۱. ملاقات امام حسين(ع) با ابن سعد

در شب هفتم امام حسين(ع) با عمر سعد ملعون ملاقات و گفتگو كردند. “خولي بن يزيد” اصبحي چون عداوت شديدي با امام (ع) داشت ماجرا را به ابن زياد گزارش داد و نامه‌اي براي عمر سعد نوشت و او را از اين ملاقات‌ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر كرد.

۲. منع آب از امام حسين(ع)

در اين روز آب را بر اهل سپاه سيد الشهدا (ع) بستند، چه اين‌كه نامه ابن زياد بدين مضمون رسيد كه:

“نگذاريد حتي يك قطره آب هم به آن‌ها برسد”

بدين ترتيب “عمرو بن حجاج زبيدي” با تعداد بسياري تيرانداز مامور منع آب فرات شدند، كه به هيچ وجه آبي به خيمه‌گاه پسر پيامبر(ص) برده نشود.

منبع:  تقويم شيعه، عبدالحسين نيشابوري

 نظر دهید »

غنچه ای پرپر

12 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://s-alidosti.womenhc.com/?p=8003&more=1&c=1&tb=1&pb=1

عاشورا یعنی… عاشورا يعني قطرات اشكي كه حسين (علیه السلام) براي فرداي اهل بيت خويش ريخت ، عاشورا يعني جمع كردن خارهاي بيابان در شب تاريك ، يعني سيراب كردن كودك شيرخواره با سرانگشتان پيكاني تيز، عاشورا يعني ضجه هاي كودكاني غريب درصحرايي سوزان ، يعني فرو رفتن خارهاي بيابان در پاهاي كودكانه اي كه به دنبال عشق نداي لبيك سرداده بودند ، يعني اوج مردانگي و ايستادگي ، يعني تجسم تمام غيرت هايی كه در چشمهاي نجيب عباس سو سو ميزد، عاشورا يعني دلدادگي به سرچشمه پاكيها ، يعني طعم شيرين عطش در كنار يار، پيامد عشق ورزي به نور ، عاشورا يعني صداي گريه هايي كه از سر تشنگي در گلو خفه ميشد، يعني پر كردن مشك آب در عين عطش ، يعني پرپر شدن و دم بر نياوردن ، يعني به آسمان پرتاب كردن خون گلوي شش ماهه اي كه از تشنگي به چشمان پدر خيره شده بود…

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16

جستجو

آرشیوها

  • دی 1390 (35)
  • آذر 1390 (124)
  • بیشتر...

آخرین نظرات

  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در پرچم کربلا در اربعین برافراشته شد
  • ابراهیم در از پانزدهم رجب سال 60 هجری تا دوم محرم سال 61 هجری قمری
  • نرجس خاتون(س) شاهین شهر  
    • مدرسه علمیه نرجس خاتون شاهین شهر
    در تاریخ عاشورا به شعر
  • saieed mohamadi در روز چهاردهم محرم الحرام
  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در آرزوي گريه برحسين تا آخرين نفس (حدیث روز)
  • فاطمه در ورود اسيران به شام- 29 محرم
  • جبرئیل قاسم زاده در از پانزدهم رجب سال 60 هجری تا دوم محرم سال 61 هجری قمری
  • محمد رضا حمیدی در وقایع روز هفتم محرم
  • طاها در الشام الشام الشام (حدیث روز)
  • حامد در فرازي از زيارت ناحيه مقدسه(حدیث روز)
  • کوثر نور در فضیلت و اعمال ماه صفر المظفر
  • حسین در كمترين ثواب زيارت كننده ي قبر حسين عليه السلام (حدیث روز)
  • مهدی در ورود اسيران به شام- 29 محرم
  • سید محسن در روشن کردن شمع در شام غریبان نماد چیست؟
  • پریسا در روشن کردن شمع در شام غریبان نماد چیست؟
  • yahafiz در شرح کوتاهی بر زیارت اربعین امام حسین (ع)
  • خضری  
    • حضرت زینب سریش آباد
    در سخنرانی عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه
  • جان نثاری  
    • مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی حضرت فاطمه(س) تهران
    در تاریخ عاشورا به شعر
  • حسین در روز ششم محرم با نام حضرت قاسم علیه السلام
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در گنبد اسلام(حدیث روز)

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
خرید کارت شارژ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس