• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

وبلاگ تاریخ نگار محرم با هدف آشنایی هرچه بیشتر جوانان با ناگفته های واقعه عاشورا و درک صحیح معرفت امام حسین علیه السلام ایجاد شده است.

در این وبلاگ مطالبی از متن تاریخ و مقاتل و احادیث از بین وبلاگ های بروز شده در سال 90، جمع آوری شده، که علاقه مندان به سیدالشهدا علیه السلام  می توانند از طریق لینکهای زیر به مطالب دسترسی داشته باشند .

حركت‌ كاروان‌ امام‌ از هشتم‌ ذي‌ حجه‌ تا دوم‌ محرم‌ كه‌ به‌ كربلا رسيد، حركتي‌ بود براي‌ بيدار نمودن‌ انسان‌هاي‌ تمامي‌ تاريخ‌. اين‌ كاروان‌، منزل‌ به‌ منزل‌ راه‌ مي‌سپرد تا آميزه‌اي‌ از عظمت‌ و عزت‌ و مظلوميت‌ را بر صفحات‌ تاريخ‌ بنگارد و سرانجام‌ اين‌ كاروان ‌در دهم‌ محرم‌ 61 هجري‌ حماسه‌اي‌ را آفريد، حماسه‌ عشق‌، حماسه‌ هويت‌ انساني‌، حماسه‌ عاشورا.

روز شمار اين‌ حماسه‌، شمارش‌ لحظاتي‌ است‌ كه‌ انسان‌هايي‌ عاشق‌ از فراز اين ‌روزها به‌ معراج‌ رفتند و در هر منزلي‌ از خود خاطره‌اي‌ به‌ جاي‌ نهادند، خاطره‌اي‌ كه‌ هر قصه آن‌ درسي‌ از عزت‌ نفس‌ و كرامت‌ ذاتي‌ انسان‌ كامل‌ امام‌ حسين‌ (عليه السلام) مي‌باشد.

*****************************************

پانزدهم رجب تا آغاز محرم الحرام

یکم محرم

دوم محرم

سوم محرم

چهارم محرم

پنجم محرم

ششم محرم

هفتم محرم

هشتم محرم

نهم محرم

دهم محرم

یازدهم محرم

دوازدهم محرم

سیزدهم محرم

چهاردهم محرم

پانزدهم محرم

شانزدهم محرم

هفدهم محرم

هجدهم محرم

نوزدهم محرم

بیستم محرم

بیست و یکم محرم

بیست و دوم محرم

بیست و سوم محرم

بیست و چهارم محرم

بیست و پنجم محرم

بیست و ششم محرم

بیست و هفتم محرم

بیست و هشتم محرم

بیست و نهم محرم

یکم تا بیستم صفر

 

مایه ی عمر با برکت (حدیث روز)

12 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

قال ابو عبدالله (عليه السلام):
لا تدع زيارة الحسين بن على عليهما السلام و مر أصحابك بذلك يمد الله فى عمرك و يزيد فى رزقك و يحييك‏ء الله سعيدا و لا تموت الا شهيدا.


امام صادق (ع) فرمودند:
زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكن وبه دوستان و يارانت نيز همين را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زياد كند و خدا تورا با سعادت زنده دارد و نميرى مگر شهيد.



وسائل الشيعه، چ 10 ص،335

 نظر دهید »

زمان: پنجم محرم الحرام 61 هجري

12 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://mantaghe4.womenhc.com/?p=8017&more=1&c=1&tb=1&pb=1


كربلا


زمان: پنجم محرم الحرام 61 هجري


نيروهاي پراكنده در سطح شهر كوفه كم كم جمع شده و به لشكر عمربن سعد مي‌پيوندند. نوشته‌اند: شبث بن ربعي با هزار سوار به سوي كربلا روان شد. عبيدالله عده‌اي را ماموريت داد تا در مسير به سوي كربلا بايستند و از حركت كساني كه به قصد ياري حسين (ع) از كوفه خارج مي‌شوند، جلوگيري كنند. چون گروهي از مردم مي‌دانستند كه جنگ با امام حسين(ع) در حكم جنگ با خدا و پيامبر است، در اثناي راه از لشكر دشمن جدا شده و فرار مي‌كردند. نوشته‌اند: فرمانده‌اي كه از كوفه با هزار رزمنده حركت كرده بود چون به كربلا مي‌رسيد، سيصد يا چهارصد نفر همراه او بودند و بقيه چون اعتقادي به اين جنگ نداشتند، اقدام به فرار مي‌كردند. از سخنان امام حسين (ع) با سپاه دشمن: هيهات! ما به ذلت تن نخواهيم داد. خدا و رسول او و مؤمنان هرگز براي ما ذلت و خواري را نپسنديدند. دامن‌هاي پاكي كه ما را پروريده، و سرهاي پرشور و مردان غيرتمند؛ هرگز طاعت فرومايگان را بر كشته شدن مردانه ترجيح ندهند.

 نظر دهید »

عبدالله بن حسن

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://186.womenhc.com/?p=8395&more=1&c=1&tb=1&pb=1


چه قراری گذاشته بودی با خودت آن شب ؟
وقتی قاسم ،برادرت، از احلی من العسل حرف می زد تو داشتی به چه فکر می کردی ؟

…

حالا که سراسیمه آغوش عمه را رها می کنی و خود را روی سینه ی عمو می اندازی چشم های بی قرارت به دنبال لبخند پدر به کجای میدان خیره مانده اند ؟

…

همه گفته اند لحظات آخر ِ حسین تنها نگذشت

آخرین سرباز آخرین نفس هایش را روی سینه ی عمو کشید…

گزیدم از میان مرگ ها اینگونه مردن را

تو را چون جان فشردن در بر آنگه جان سپردن را

عمو خطاب به برادر زاده می گوید یا برادرزاده خطاب به عمو  ؟!


یا حسین


 

عبدالله فرزند خردسال اما حسن مجتبی علیه السلام بود که در آخرین لحظات به سمت میدان دوید و دستش را سپر شمشیر دشمن کرد .

 نظر دهید »

عبدالله بن حسن (ع)، بزرگمردی کوچک

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://abdolazim-rey.womenhc.com/?p=7986&more=1&c=1&tb=1&pb=1

«عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب» فرزند کوچک امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه عموی خود حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا آمده بود.

از صبح تا عصر عاشورا ، ابتدا اصحاب امام حسین علیه السلام و سپس اهل‌بیت آن حضرت یک به یک و یا بطور دسته‌جمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر می‌آورد: « آیا یاری‌کننده‌ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند؟ ».

«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به آن امام مظلوم هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش، ایشان را مورد حمله قرار ‏دادند.

عبدالله که در بین كودكان و زنان، در خیمه‌گاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمه‌ها بیرون آمد. امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیهاالسلام فرمود: «احبسیه یا اختاه؛ ای خواهرم! او را نگهدار.» حضرت زینب علیهاالسلام به دنبالش آمد تا او را بازدارد. ولی آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می‌ورزید. او به عمه‌اش گفت: «والله لاافارق عمّی» (4)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی‌شوم.» سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام علیه السلام رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.

در غوغایی که دور امام علیه السلام ایجاد شده بود، ناگهان یکی از لشکریان یزید به نام «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می‌خواهی عمویم را بکشی؟» عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، بُـرّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه‌ی پیامبر را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله‌ای برآورد و پدرش را صدا کرد:«وا ابتاه … »

حسین علیه السلام او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.»(5)

آن برادرزاده‌ام صد چاك شد                     این برادرزاده‌ام بر خاك شد


آن برادرزاده‌ام سرمست رفت                      این برادرزاده‌ام بی‌دست رفت

 

امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (6)

بسته شد چشمش، ولی لب باز شد                                  آخرین نجوای شه آغاز شد


كای خدا گر چه مرادت حاصل است                                   دیدن مرگ یتیمان مشكل است

در ره تو هستی‌ام از دست رفت                                   حیف شد، عبداللَهَم از دست رفت

این دو بر من، روح پیكر بوده‌اند                                        یــادگــاران بــرادر بـــوده‌اند

 

در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن ـ که گفته‏اند «حرملة بن کاهل» بود ـ گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد.

 نظر دهید »

سخنرانی عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ


در روز چهارم محرم، عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه سخنرانی و مردم را در صورت یاری امام حسین علیه السلام تهدید به قتل و اعدام کرد. و فتوای شریح قاضی را مبنی بر مباح بودن خون امام حسین علیه السلام خواند و دستور داد تا همه راه های ورودی و خروجی کوفه را ببندند.


الوقایع و الحوادث، ج 2، ص 123.

 1 نظر

وقایع روز پنجم محرم

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://alzahra-goldasht.womenhc.com/?p=7939&more=1&c=1&tb=1&pb=1


1- ورود حصین بن نمیر به کربلا

در این روز حصین بن نمیر به دستور عبید الله بن زیاد با چهار هزار سواره وارد کربلا شدند.(وسیله الدارین فی انصار الحسین (ع):ص77)



ادامه مطلب :

2- در اين روز عبيداللّه‏ بن زياد، شخصي بنام “شبث بن ربعي” را به همراه يك هزار نفر به طرف كربلا گسيل داد.

3-عبيداللّه‏ بن زياد در اين روز دستور داد تا شخصي بنام “زجر بن قيس” بر سر راه كربلا بايستد

و هر كسي را كه قصد ياري امام حسين عليه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام عليه‏السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان اين مرد 500 نفر بودند.

4-پیوستن عامر به سپاه امام حسین(ع)

در اين روز با توجه به تمام محدوديتهايي كه براي نپيوستن كسي به سپاه امام حسين عليه‏السلام صورت گرفت، مردي به نام “عامر بن ابي سلامه” خود را به امام عليه‏السلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسيد.

5-وقوع سريه عبدالله بن انيس .
بنا به روايت واقدى در كتاب گرانسنگ المغازى ، سريه عبدالله بن انيس ‍ در روز دوشنبه ، پنجم ماه محرم ، مطابق با پنجاه و چهارمين ماه هجرت نبوى آغاز گرديد و به مدت دوازده روز ادامه يافت و هفت روز باقى مانده از محرم پايان يافت .
به نظر مى آيد تاريخى را كه واقدى براى اين نبرد بيان كرده است ، مقرون به صحت نباشد. چون ماه محرم آن سال نمى توانست پنجاه و چهارمين ماه هجرى باشد، بلكه مى بايست پنجاه و هشتمين و يا چهل و ششمين ماه هجرت باشد. وانگهى پنج روز و دوازده روز، جمعا مى شود هفده روز.
بنابراين ، گفتار وى كه اين سريه ، هفت روز به آخر محرم پايان يافته ، نيز صحيح نيست . ممكن است منظورش اين بود كه اين سريه در هفدهم ماه محرم پايان يافته است . بدين جهت ممكن است در كتابت اشتباهى رخ داده باشد. به هر حال ، اين نبرد از آن جا آغاز گرديد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با خبر شد كه سفيان بن خالد لحيانى در عرنه منطقه اى نزديك عرفات اردو زده و مردم قبيله خويش و ديگر دشمنان اسلام را گرد آورد و آماده نبرد با مسلمانان است .
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، عبد الله بن انيس را به حضور طلبيد و وى را ماءمور خاموش كردن اين فتنه نمود. عبدالله بن انيس به تنهايى از مدينه خارج شد و بدون اين كه يار و ياورى با خود داشته باشد، عازم عرفه گرديد. پس از چند روز راه پيمايى به اردوگاه سفيان بن خالد رسيد.
عبد الله بن انيس ، پيش از اين ماجرا، هيچ گاه سفيان بن خالد را نديده بود. به همين جهت پيش از حركت از مدينه ، نشانه هاى وى را از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درخواست كرد. آن حضرت به عبدالله فرمود: نشانى وى ، اين است كه هر گاه او را از بينى از او ترسى در تو پيدا مى شود و به ياد شيطان خواهى افتاد و دلت مى خواهد كه از او كناره گيرى نمايى .
عبدالله بن انيس گفت : آن نشانى اى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من فرموده بود، به محض ديدن سفيان بن خالد در من آشكار گرديد. با اين كه من از هيچ چيز نمى ترسيدم ، با ديدن اين مرد، لرزه بر اندامم افتاد ولى خود را كنترل كرده و به وى نزديك شدم و گفتم كه من از قبيله خزاعه ام و براى جنگيدن با محمد بن عبدالله ، به تو پيوسته ام و خواهم در سپاه تو حضور يابم . بدين ترتيب ، عبدالله بن انيس با گفتارى شيرين و خواندن اشعارى دل نواز، سفيان را مجذوب خود ساخت و در اندك مدتى به وى نزديك گرديد.
سفيان كه رهبرى شورشيان و كينه توزان ضد اسلام را بر عهده داشت ، پس ‍ از فراغت از امور جارى سپاه به خيمه خويش بر گشت . وى به عبدالله اطمينان كامل پيدا كرده بود. به همين جهت وى را در سراى خويش جاى داد و از او به گرمى استقبال و پذيرايى نمود.
اما همين كه نيمه شب فرا رسيد و همه در خيمه هاى خويش آرام گرفته و به خواب فرو رفته بودند، عبدالله از بستر خويش برخاست و به بستر خالد نزديك گرديد و وى را با زيركى خويش غافلگير كرد و سرش را از بدن جدا ساخت و از آن اردوگاه گريخت و به غارى در بلندى هاى اطراف پناهنده شد.
سپاهيان ، پس از اطلاع از قتل سركرده خويش به تكاپو افتاده و از هر سو به دنبال عبدالله راه افتادند ولى هرگز به او دست نيافتند. پس از هلاكت سفيان ، شورشيان نيز پراكنده شدند و عبدالله بن انيس با سرافرازى به مدينه برگشت نمود و سر بريده سفيان بن خالد را به همراه خود به مدينه آورد و در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به زمين گذاشت .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به پاس تلاش ها و خدمات عبدالله بن انيس ، عصاى خويش را به وى بخشيد و به او فرمود: با اين عصا در بهشت خواهى خراميد، هر چند عصاداران در بهشت بسيار اندكند.
بدين ترتيب ، فتنه اى كه مى رفت به فساد و خون ريزى بى گناهان منجر گردد، به دست يك سرباز تواناى اسلام ، در نطفه خاموش و نابودى گرديد.
6- حضرت موسى (ع ) با بنى اسرائيل از دريا عبور كردند و فرعون و جنودش غرق شدند.
منابع :
فيض الاعلام و وقايع الايام شيخ عباس قمي ، روزشمار تاريخ اسلام سيد تقى واردى ، مقتل الحسين(مقرّم)، ص199
منبع: راسخون

 نظر دهید »

پنجم محرم به نام عبدالله بن الحسن علیه السلام

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://zahraeiye-najafabad.womenhc.com/?p=7949&more=1&c=1&tb=1&pb=1

روز پنجم محرم به نام کودک امام حسن علیه السلام نام گذاری شده است.

«عبدالله» کودک چند ساله امام مجتبی(علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است. (1)

شیخ مفید چنین نقل می‌کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سر مبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام پارچه‌ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه‌ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.

ادامه مطلب :

عبدالله پسر امام مجتبی(علیه السلام) هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و در خیمه‌گاه با زنان به سر می‌برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، از خیمه‌گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت و در کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد و به او رسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد. امام حسین(علیه السلام) به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید.» آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می‌ورزید. او به عمه‌اش گفت: «والله لا افارق عمّی(2)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی‌شوم.»

نحوه شهادت عبدالله بن الحسن(علیه السلام)

ناگاه «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می‌خواهی عمویم را بکشی؟» بَحر قصد ضربه زدن به امام را داشت.ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت.

کودک فریادش بلند شد: «یا امتاه؛ ای مادرم!» حسین(علیه السلام) او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.»(3)

امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (4)

ابوالفرج گوید: در نهایت عبدالله به دست «حرملة بن الکاهل الاسدی» به شهادت رسید.(5) در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است. (6)

پی‌نوشت‌ها:

1- ابصار العین، ص 73 .

2- الارشاد، ج 2، ص 110 .

3- همان .

4- همان، ص 111 .

5- مقاتل الطالبیین، ص 89 .

6- اقبال الاعمال، ج 3، ص 75 .

برگرفته از كتاب یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی

 نظر دهید »

روز پنجم - سفیر عشق

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://186.womenhc.com/?p=7913&more=1&c=1&tb=1&pb=1

در سرزمین حاجز، امام حسین(علیه‎السلام) پس از دریافت نامه مسلم بن عقیل(علیه‎السلام) كه در آن از استقبال مردم كوفه و انتظار آنها سخن به میان آمده بود، نامه‎اى براى مردم كوفه نوشت و به قیس داد تا با شتاب آن را به مردم كوفه برساند، قیس سوار بر اسب به سوى كوفه روانه شد، ولى در سرزمین قادسیه توسط دژخیمان حصین بن نمیر دستگیر شد، او را نزد فرماندار خون آشام كوفه، ابن زیاد، آوردند، او نامه امام حسین(علیه‎السلام) را جوید و خورد، تا ابن زیاد نام آنها را كه حسین (علیه‎السلام) برایشان نامه نوشته بود نشناسد.

 

ابن زیاد: تو كیستى؟

قیس: من از شیعیان امیرمومنان على(علیه‎السلام) هستم.

ـ چرا نامه را جویدى؟

ـ چون تو ندانى در آن چه نوشته شده است؟

ـ بگو بدانم این نامه از چه كسى و براى كه بود؟

ـ نامه از طرف امام حسین(علیه‎السلام) براى گروهى از مردم كوفه بود كه نام آن گروه را نمى‎دانم.

ابن زیاد در حالى كه سراپا خشم شده بود، بر سر او فریاد كشید و گفت: «هم اكنون در حضور این جمعیت، بر فراز منبر برو و دروغگو و پسر دروغگو؛ حسین بن على را لعنت كن.»


قیس بالاى منبر رفت و حضرت حسین بن على(علیه‎السلام) را با بهترین تعبیرات تمجید كرد، و عبیدالله بن زیاد و پدرش و دودمان بنى امیه را لعن و نفرین نمود، و درودهاى خالصانه‎اش را بر حسن و حسین (علیهماالسلام) و خاندان نبوت فرستاد.


 


ابن زیاد با فریادهاى خشن خود به جلادان دستور داد، قیس را بر بالاى دارالاماره بردند و از همان بالا او را بر زمین افكندند، سپس یكى از مزدوران ابن زیاد سر از بدن او جدا كرد. او این چنین در برابر طاغوت عراق ابن زیاد ایستادگى كرد، و حسرت تسلیم در برابر دشمن را بر دل ناپاك او نهاد، و در سخت‎ترین شرایط، حق گفت و خط بطلان بر روى باطل كشید، و در این راستا، شهد شهادت نوشید.

 نظر دهید »

فضيلت گريه بر سيدالشهدا (حدیث روز)

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://masomiye-qom.womenhc.com/?p=7919&more=1&c=1&tb=1&pb=1

سيد بن طاووس در لهوف مي گويد:

از مولايمان امام باقر روايت شده است كه حضرت سجاد (ع) مي فرمودند:

هر مومني كه اشك هاي چشمش در شهادت حسين (ع) بر گونه هايش جاري شود ، خداوند تعالي به واسطه آن منزل هايي را برايش در بهشت قرار مي دهد كه سالهاي متمادي در آن زندگي خواهد كردو هر مومني كه چشمهايش پر از اشك شده و بر گونه هايش بريزد و از ستم هايي كه از طريق دشمنان در دنيا رفت ،بر ما اندوهگين شود؛خداي بزرگ خانه اي آباد برايش در آخرت فراهم آورد و هر مومني كه به خاطر ما به او صدمه و آزاري برسد؛ خداوند از چهره ي او آثار ستم را دور ساخته و روز قيامت از خشم و خروش جهنم ايمني خواهد يافت .

(اشك هاي سوزان ،ترجمه العيون العبري،ص31)

 نظر دهید »

وقایع روز چهارم

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://alzahra-goldasht.womenhc.com/?p=7872&more=1&c=1&tb=1&pb=1

روز چهارم محرم :

حضرت حر و اصحاب علیهم السلام - طفلان زینب علیهما السلام


1.فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین(ع)

در این روز از سال 61ه ابن زیاد با استناد به فتوایی که از شریح قاضی گرفته بود،در مسجد کوفه خطبه خواند ومردم را به کشتن امام حسین (ع) تحریص کرد.

2.تشویق مردم علیه امام حسین توسط عبدالله ابن زیاد

در روز چهارم محرم، عبيداللّه‏ بن زياد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنراني نمود و ضمن آن مردم را براي شركت در جنگ با امام حسين عليه‏السلام تشويق و ترغيب نمود.
به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه كه عبارت بودند از:
1. شمر بن ذي الجوشن با چهار هزار نفر؛
2. يزيد بن ركاب كلبي با دو هزار نفر؛
3. حصين بن نمير با چهار هزار نفر؛
4. مضاير بن رهينه مازني با سه هزار نفر؛
به سپاه عمر بن سعد پيوستند.به هم پيوستن نيروهاي فوق از اين روز تا روز عاشورا بوده است.



3.بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) با عمر بن سعد

براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.


4.خلافت عثمان :

بدانكه گاهى كه عمر بن الخطاب در جناح سفر آخرت بود، امر خلافت را در ميان شش نفر به شورى افكند و مدت آنرا سه روز قرار داد چنانكه روز بيست و ششم ذيحجه معلوم شد. پس از آنكه عمر در سلخ ماه ذى الحجة درگذشت تا سه روز كار خلافت بجهت شورى تأخير افتاد و عاقبت بر عثمان قرار گرفت . پس روز چهارم عثمان لباس خلافت برتن پوشيد و مورخين ثبت كرده اند كه بعد از استقرار امر خلافت بر عثمان بسراى خويش آمد. جماعت بنى اميه ، صغير و كبير به شادمانى گرد او فراهم شدند و در خانه را از بيگانگان مسدود داشتند. در اين وقت ابوسفيان بانگ برداشت كه آيا غير از بنى اميه كس ديگر در اين سراى مى باشد؟ گفتند: نه . گفت : اى جماعت بنى اميه از در نشاط و بازى ، اين منصب خلافت را مانند گوى در ميان خود، دست بدست دهيد. قسم بآنكه ابوسفيان را سوگند بارور است كه نه عذابى است و نه حسابى و نه بهشتى است و نه جهنمى و نه حشرى است و نه قيامتى .
عثمان چون اين كلمات را شنيد، بيمناك شد كه اگر اين كلمات گوشزد مسلمانان شود، فتنه اى بزرگ پديد آيد. فرمان داد تا او را از مجلس بيرون كردند. گويند اول مسامحتى بود از عثمان در اجراى حكم خداوند. چه حكم مرتد قتل است نه اخراج از مجلس .
بالجمله ، پس از آن عبدالرحمن بن عوف بر عثمان وارد شد و عثمان را امر كرد بمسجد رود و بر منبر صعود كند. عثمان بمسجد رفت و بر منبر صعود كرد و خواست تا خطبه اى ايراد كند، راه سخن بر او مسدود شد و نتوانست چيزى بگويد. لاجرم گفت : اى مردم همانا ابوبكر و عمر ساخته اين مقام مى شدند و از آن پيش كه بالاى منبر شوند خطبه اى پرداخته و از بر مى كردند و بر بالاى منبر قرائت مى كردند و من تدارك اين كار نكردم و عاجز ماندم و شما آن را خرده نگيريد چه احتياج شما بامام عادل 51 افزون است از امام خطيب و زود باشد كه خطبه ها برحسب مراد اصغا نمائيد. اين كلمات بگفت و از منبر فرود آمد و بسراى خويش رفت .
در روايت روضه الاحباب است كه عثمان در اول جمعه از خلافت خويش بر منبر رفت . راه سخن بر او بسته شد و نتوانست اداء خطبه كند، لاجرم ترك خطبه كرد و اين كلمات بگفت و از منبر فرود آمد:
بسم الله الرحمن الرحيم ايها الناس سيجعل الله بعد عسر يسرا و بعدعى نطقا و انكم الى امام فعال احوج منكم الى امام قوال اقول قولى و استغفر الله لى ولكم .


منابع :فيض الاعلام شيخ عباس قمي- بحارالانوار، ج44، ص386- سايت راسخون-تقویم شیعه

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16

جستجو

آرشیوها

  • دی 1390 (35)
  • آذر 1390 (124)
  • بیشتر...

آخرین نظرات

  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در پرچم کربلا در اربعین برافراشته شد
  • ابراهیم در از پانزدهم رجب سال 60 هجری تا دوم محرم سال 61 هجری قمری
  • نرجس خاتون(س) شاهین شهر  
    • مدرسه علمیه نرجس خاتون شاهین شهر
    در تاریخ عاشورا به شعر
  • saieed mohamadi در روز چهاردهم محرم الحرام
  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در آرزوي گريه برحسين تا آخرين نفس (حدیث روز)
  • فاطمه در ورود اسيران به شام- 29 محرم
  • جبرئیل قاسم زاده در از پانزدهم رجب سال 60 هجری تا دوم محرم سال 61 هجری قمری
  • محمد رضا حمیدی در وقایع روز هفتم محرم
  • طاها در الشام الشام الشام (حدیث روز)
  • حامد در فرازي از زيارت ناحيه مقدسه(حدیث روز)
  • کوثر نور در فضیلت و اعمال ماه صفر المظفر
  • حسین در كمترين ثواب زيارت كننده ي قبر حسين عليه السلام (حدیث روز)
  • مهدی در ورود اسيران به شام- 29 محرم
  • سید محسن در روشن کردن شمع در شام غریبان نماد چیست؟
  • پریسا در روشن کردن شمع در شام غریبان نماد چیست؟
  • yahafiz در شرح کوتاهی بر زیارت اربعین امام حسین (ع)
  • خضری  
    • حضرت زینب سریش آباد
    در سخنرانی عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه
  • جان نثاری  
    • مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی حضرت فاطمه(س) تهران
    در تاریخ عاشورا به شعر
  • حسین در روز ششم محرم با نام حضرت قاسم علیه السلام
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در گنبد اسلام(حدیث روز)

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
خرید کارت شارژ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس