• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

وبلاگ تاریخ نگار محرم با هدف آشنایی هرچه بیشتر جوانان با ناگفته های واقعه عاشورا و درک صحیح معرفت امام حسین علیه السلام ایجاد شده است.

در این وبلاگ مطالبی از متن تاریخ و مقاتل و احادیث از بین وبلاگ های بروز شده در سال 90، جمع آوری شده، که علاقه مندان به سیدالشهدا علیه السلام  می توانند از طریق لینکهای زیر به مطالب دسترسی داشته باشند .

حركت‌ كاروان‌ امام‌ از هشتم‌ ذي‌ حجه‌ تا دوم‌ محرم‌ كه‌ به‌ كربلا رسيد، حركتي‌ بود براي‌ بيدار نمودن‌ انسان‌هاي‌ تمامي‌ تاريخ‌. اين‌ كاروان‌، منزل‌ به‌ منزل‌ راه‌ مي‌سپرد تا آميزه‌اي‌ از عظمت‌ و عزت‌ و مظلوميت‌ را بر صفحات‌ تاريخ‌ بنگارد و سرانجام‌ اين‌ كاروان ‌در دهم‌ محرم‌ 61 هجري‌ حماسه‌اي‌ را آفريد، حماسه‌ عشق‌، حماسه‌ هويت‌ انساني‌، حماسه‌ عاشورا.

روز شمار اين‌ حماسه‌، شمارش‌ لحظاتي‌ است‌ كه‌ انسان‌هايي‌ عاشق‌ از فراز اين ‌روزها به‌ معراج‌ رفتند و در هر منزلي‌ از خود خاطره‌اي‌ به‌ جاي‌ نهادند، خاطره‌اي‌ كه‌ هر قصه آن‌ درسي‌ از عزت‌ نفس‌ و كرامت‌ ذاتي‌ انسان‌ كامل‌ امام‌ حسين‌ (عليه السلام) مي‌باشد.

*****************************************

پانزدهم رجب تا آغاز محرم الحرام

یکم محرم

دوم محرم

سوم محرم

چهارم محرم

پنجم محرم

ششم محرم

هفتم محرم

هشتم محرم

نهم محرم

دهم محرم

یازدهم محرم

دوازدهم محرم

سیزدهم محرم

چهاردهم محرم

پانزدهم محرم

شانزدهم محرم

هفدهم محرم

هجدهم محرم

نوزدهم محرم

بیستم محرم

بیست و یکم محرم

بیست و دوم محرم

بیست و سوم محرم

بیست و چهارم محرم

بیست و پنجم محرم

بیست و ششم محرم

بیست و هفتم محرم

بیست و هشتم محرم

بیست و نهم محرم

یکم تا بیستم صفر

 

تاراج عشق

19 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://alzahra-sari.womenhc.com/?p=8317&more=1&c=1&tb=1&pb=1

 

 


روز یازدهم…

حركت كاروان اسرا از كربلا

تشكيل مجلس ابن زياد و جسارت با چوب

حركت اهل بيت امام حسين عليه السلام به سوي

كوفه در عصر روز یازدهم


 

شب یازدهم محرم بود آن شب آسمان بیدار بود و می دید که زمین کربلا در غم فرورفته است . فاش گویم چشم روزگار می گریست .

لشکریان عمرسعد در زیر سایه چتر مرگ ، مدهوش بودند. که گاهی صدای طبل شادی ، آرامش شان را به هم می زد. و در امواج هرج و مرج دست و پا می زدند.

آنان در آتش خشم می سوختند. از بس که مست این پیروزی بودند سوختن را حس نمی کردند. فرجام جایگاه شان حفره عذاب ابدی گردید.

ماه در گوشه آسمان شکسته بود و بر اجساد شهدا نور می پاشید. نخلستان آن شب از عباس پاسبانی می کرد. پشت نخلستان خیمه های حسین (ع) در محاق آتش بود. اطفال او در آغوش صحرا جان می سپرد، چه شب عجیبی بود، شب تکرار نشدنی. پرتو ماه بر آن دشت جاری بود و شهدا در آغوش آن آرمیده بودند. زینب در دریای شکیبایی فرو رفته بود. گاهی بر بالین امام سجاد و زمانی کودکان را روی دامن مهربانی می گرفت . دیگر چه می پرسی از آن ماجرا این نیز بگویم که شب خار قرین گل بستان امامت بود که تیغ هایش به قلب هر داغدیده فرو می رفت . ماه هم چنان بر گودی قتلگاه نظاره می کرد . شهدا نیز بر بستر کربلا می درخشیدند. آسمان بیدار بود می دید نور در آغوش نور را دید که عشق در آن جا بر سر نی به تاراج رفت.

 نظر دهید »

حرکت کاروان اسيران کربلا به سمت کوفه در روز يازدهم محرم سال 61 هجري و ورود آن بزرگواران به کوفه در تاريخ 12 محرم سال 61 قمري

19 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

حادثه خونين کربلا، عصر روز عاشورا با شهادت امام حسين(ع) و اصحابش پايان پذيرفت و بخش دوم نهضت حسيني به رهبري امام علي ‏بن ‏الحسين(ع) و عمه بزرگوارشان، حضرت زينب کبري (س) آغاز شد.

مورخان اسلامي نوشته‏ اند که اسيران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه براي خاندان وحي شهري آشنا بود، برخي از بانوان کاروان اسيران همچون زينب(س) روزگاري نه چندان دور، خود بانوي گرانقدر اين شهر بود. اين شهر مدتي مرکز حکومت امام علي(ع) بود و مردم اين شهر خاندان علي(ع) را از ياد نبرده بودند. علي ‏بن ‏الحسين، زينب (س) دخت گرامي علي (ع) و ديگر اهل بيت پيامبر اکرم (ص) را.

اهـل بـيـت رسـول خـدا(ص ) را هـمـانـنـد اسـيـران وارد کوفه کردند امام سجاد(ص ) از شدت بيماري رنجور شده بود، ولي با اين حال او را در غل و زنجير کرده بودند.
مـردم کـوفـه با ديدن کاروان اسيران شيون و زاري سر دادند. زينب کبري (س) دختر اميرالمؤمنين به مـردم اشـاره کـرد کـه خاموش باشيد! يکباره نفس ها بند آمد و زنگها از صدا افتاد و زينب (س) زبان به سخن گشود:
سپاس خدا را و درود بر محمد و خاندان پاکش باد. اي اهـل کـوفـه! اي مـردم مکار حيله باز! آيا گريه مي کنيد؟
اشکتان خشک مباد، ناله هايتان آرام نـگـيرد. شما در مثل مانند زني هستيد که رشته خود را محکم تافته، سپس تارتار از هم مي گسلد. سـوگـندهايتان رادست آويز فساد کرده ايد، آيا جز لاف و تکبر و فساد و چاپلوسي کنيزان و سخن چيني دشمنانه چيزي ديگري در شما هست؟
شما به سبزه خاکروبه و نقره بر قبر اندوده مي مانيد، براي خود توشه اي پيش فرستاديد که خشم خدا را برانگيخت و در عذاب، جاودانه شديد. آيا گريه و زاري مي کنيد؟
آري! بـه خدا شايسته گريه ايد، بسيار بگرييد و کم بخنديد که نصيبتان ننگ و عار شد، ننگي که تا ابـد پـاک نشود چگونه مي توانيد اين ننگ را از دامن خود بشوييد که فرزند خاتم انبيا، سيد جوانان بـهـشتي را کشته ايد، آنکه در سرگرداني ها مرجع و در سختي ها پناه شما بود، آنکه دليل روشن و زبـان گـويـاي شـمـا بـود چه بار گناهي را بر دوش گرفتيد، دور باشيد از رحمت خدا و نابودي نـصـيـبـتـان بـاد، سـعـيتان به نوميدي انجاميد، دست ها بريده شد، سوداي پر زياني کرديد، خشم پروردگار را براي خود خريديد و خواري ذلت بر شما حتمي شد.
واي بـر شـمـا! مـي دانـيـد چـه جگري از رسول خدا شکافتيد و چه پرده نشيني را از پرده بيرون کشيديد و چه خوني ريختيد و چه حرمتي را شکستيد، کار بسيار زشتي مرتکب شديد، چيزي نمانده کـه آسـمـان و زمين شکاف بردارد و کوهها ويران شوند. آنچه کرديد بزرگ، دشوار، بد، کژ، زشت و شوم است و چنان بزرگ که زمين و آسمانها را پر کرده، آيا شگفت داريد اگر از آسمان خون ببارد و همانا عذاب آخرت خوارکننده تر است و شما را در آن روز ياوري نيست.
مـهـلـت شـمـا را مـغـرور نـسازد که خداي تعالي از شتابکاري به دور است و هميشه براي انتقام فرصت دارد و در کمين گاه است.

حال وظيفه امام سجاد(ع) بود که آرمان کربلائيان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. و مردمان مقهور سياست جهالت پروري امويان را به اسلام راستين، اسلام محمد و علي(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد. مسؤوليت سترگ پيام ‏رساني عاشورائيان بر شانه ‏هاي امام ساجدان و عارفان سنگيني مي ‏کرد. او مي ‏بايست در عصر نوميدي از پيروزي حرکت مسلحانه به روش ديگر به بيان مسأله رهبري و امامت، لزوم شناخت امام عادل و نشانه‏ هاي امام عدل و نشانه‏ هاي رهبران فاسد و ستم پيشه بپردازد. و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظايف شان در برابر رهبر عادل و همت براي اصلاح جامعه بيدار سازد. تفکر اصيل اسلامي را براي جامعه تبيين نمايد تا اميد به ايجاد حکومت اسلامي توسط خاندان وحي را در دل همگان احيا سازد. از سوي ديگر او خود شاهد واقعه کربلا بود و همت گمارد؛ تا ياد و خاطره حماسه‏سازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامي بارور سازد. دشمن نيز همچون تمامي عصرها اين نکته را دريافته بود که مرکز اصلي انقلاب‏ها و مبارزات عدالت‏خواهانه مردم، ولايت و امامت است. هدف قطعنامه عبيداللَّه ‏بن ‏زياد که نوشته بود: «مردي از خاندان حسين(ع) را زنده مگذاريد». حتي نوشته ‏اند عبيدالله براي دستگيري و تحويل امام زين‏ العابدين و تحويل او به مأموران پسر زياد، جايزه قرار داد.

علي‏ بن‏ الحسين(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنين فرمود:

مردم، آنکه مرا مي‏ شناسد، مي ‏شناسد. آنکه مرا نمي ‏شناسد خود را به او مي ‏شناسانم. من علي، فرزند حسين، فرزند علي‏ بن ‏ابيطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وي را اسير کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بريدند، در حالي که نه به کسي ستم کرده و نه با کسي مکري به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بريدند و اين مرا فخري بزرگ است.

مردم آيا شما به پدرم نامه ننوشتيد؟ و با او بيعت نکرديد؟ و پيمان نبستيد؟ و فريبش نداديد؟ و به پيکار او برنخاستيد؟ چه زشت‏کارانيد و چه بدانديشه و کرداريد. اگر رسول خدا به شما بگويد: فرزندان من را کشتيد! و حرمت مرا در هم شکستيد! شما از امت من نيستيد، به چه رويي به او خواهيد نگريست؟

سخنان امام سجاد(ع) تحولي شگفت در کوفيان ايجاد کرد و از هر سو بانگ گريه برخاست. مردم يکديگر را سرزنش کردند. سپس علي ‏بن‏ الحسين(ع) بر اين نکته تأکيد کرد که سيرت ما بايد چون سيرت رسول خدا باشد که نيکوترين سيرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسي و مخلصانه سيد ساجدان قرار گرفته بودند، فرياد برآوردند که ما فرمانبردار توايم و از تو نمي ‏بريم و با هر کس که گويي پيکار مي ‏کنيم و با آنکه خواهي در آشتي به سر مي ‏بريم! يزيد را مي ‏گيريم و از ستمکاران بر تو بيزاريم.

امام علي ‏بن ‏الحسين(ع) از موضع سست کوفيان آشنا بود فرمود:

هيهات! اي فريبکاران دغل باز، اي اسيران شهوت و آز. مي ‏خواهيد با من هم کاري کنيد که با پدرانم کرديد؟ نه به خدا. هنوز زخمي که زده‏ ايد خون فشان است و سينه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخي اين غمها گلوگير و اندوه من تسکين‏ ناپذير است. از شما مي‏ خواهم نه با ما باشيد نه بر ما.

اولين رويارويي و برخورد زين ‏العابدين(ع) با حاکمان اموي پس از واقعه کربلا، برخورد و گفتگوي امام با پسر زياد حاکم خيره سر کوفه بود. وقتي اسيران آل محمد(ص) را وارد کاخ ابن ‏زياد نمودند، عبيدالله بن ‏زياد از نام او پرسيد. فرمود من علي فرزند حسينم. ابن ‏زياد گفت: مگر خداوند علي ‏بن‏ الحسين را نکشت؟ امام علي(ع) فرمود: برادري داشتم که مردم او را کشتند. پس زياد گفت: خداوند او کشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه يتوفي الانفس حين موتها». استدلال امام(ع) اشاره به اين بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد.

ابن ‏زياد که مست غرور و کينه بود از اين حرکت استدلالي سيّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بکشند. اين منطق آنان بود که هر کس در مقابل آنان با شجاعت به افکار و پندارهاي نارواي آنان پاسخ گويد و نقد کند، تهديد به مرگ شود. ولي پسر مرجانه مي ‏بايست دريابد که علي ‏بن ‏الحسين(ع) چونان بزدلان کوفي نبود که با يک خروش، خويش را ببازد. او با قاطعيت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زياد فرمود:

«أبالقتل تُهِدّدني؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادةً و کرامتنا الشَّهادة»؛ آيا من را از مرگ مي ‏ترساني؟ مگر نمي ‏داني شهادت ميراث کرامت و افتخار ماست.

آنگاه ابن زياد رو به حضرت زينب (س) کرده و گفت: سپاس خدا را که رسوايتان کرد، شما را کشت و ادعايتان را تکذيب کرد.
زيـنـب (س) فـرمـود: سـپاس خدا را که ما را به وسيله پيامبرش محمد(ص) گرامي داشت و از پليدي پاک کرد، تنها فاسق است که رسوا مي شود و فاجر است که تکذيب مي شود.
گفت: چگونه ديدي کاري را که خدا با برادر و خاندانت کرد؟
حضرت فـرمـود: من جز زيبايي نديدم، آنها کساني بودند که خدا شهادت را برايشان مقدر کرده بود و آنها هم به قتلگاه خويش آمدند، به زودي خدا ترا با آنها در يک جا جمع خواهد کرد و به محاکمه خواهد کشيد، ببين آنگاه پيروزي از آن کيست، مادرت به عزايت بنشيند پسر مرجانه!
ابن زياد از خشم شعله ور شد، چنانکه گويي قصد جانش را دارد. عمرو بن حريث گفت: اي امير! اين زن است به خاطر گفته هايش نبايد مؤاخذه شود.
ابن زياد گفت: با کشتن حسين و عاصيان متمرد خاندانت، خدا قلبم را شفا داد.
زيـنـب دلـش شـکـسـت و گـريـسـت فرمود: به جان خودم، بزرگم را کشتي، خاندانم را اسير کردي، شاخه هايم را شکستي و ريشه ام را بريدي، آري اگر شفاي تو در اين است شفا گرفته اي.

نکته مهمي که در اين گفتگوها به چشم مي ‏خورد، اولاً قاطعيت و شجاعت و روحيه شهادت‏ طلبي اين دو بزرگوار است و ديگر آگاهي کامل امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) به نوع پشتوانه فکري حکومت امويان در جوامع بشري. حکومت‏ها هر اندازه که توانمند و مقتدر باشند، بي‏ شک نيازمند پشتوانه فلسفي و عقيدتي ‏اند تا تکيه گاه نظام سياسي و اقتصادي آنان بوده و توجيه گر رفتار و مواضع آنها باشد. اين پشتوانه فکري بر حسب تفاوت جامعه ‏ها مختلف است. بني ‏اميه نيز براي تخدير افکار مردم و رام ساختن آنان شگردهاي زيادي داشتند که يکي از راهکارهاي اساسي آنان جبرگرايي بود. در برابر هر کاري تلقين مي‏ نمودند که اين کار خدا بود که اينگونه شد و اگر مصلحت خدايي ايجاب نمي ‏کرد اين گونه نمي ‏شد. و اين خود يکي از حربه‏ هاي سياسي آنان براي ظلم و جنايت بود.

امام علي ‏بن ‏الحسين(ع) بهمراه عمه بزرگوار خود به عنوان پيام رسانان کربلاي حسيني و با وقوف و آگاهي کامل به اين نيرنگ سياسي امويان، هم در کاخ ابن زياد و هم در قصر يزيد در شام، به مبارزه با اين پندار فکري امويان پرداختند و آن را نشانه رفتند و با استدلال به آيات قرآن آن را مورد حمله قرار دادند.

اسـيـران را بـراي مـدتي که در تاريخ ضبط نشده در کوفه نگه داشتند در اين مدت به دستور ابن زياد سرهاي شريف شهدا را گاهي بر درگاه کاخ نصب مي کردند و بر روي ني در کوچه هاي کوفه و قبايل اطراف مي چرخاندند.
سپس ابن زياد ملعون درباره اسيران و سرهاي شهدا از يزيد کسب تکليف کرده بود و يزيد به او دستور داده بود اهل بيت رسول خدا (ص) را به شام بفرستد.

منبع : مناسبتهای سایت مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران

 نظر دهید »

روز یازدهم محرم

16 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://ghoba-tehran.womenhc.com/?p=8310&more=1&c=1&tb=1&pb=1

اعظم الله اجورنا بمصابنا الحسین

روز یازدهم محرم

بدانکه چون روز عاشورا عمر سعد از کار قتل امام حسین فارغ شد سر مبارک آنحضرت را به خولى و حمید بن مسلم سپرد و در همان روز عاشورا ایشان را بنزد ابن زیاد روانه کرد و بقیه سرها را نیز در میان قبائل پخش کرد تا بنزد ابن زیاد برند و بسوى او تقرب جویند .
خولى بتعجیل تمام حرکت کرد ، شب یازدهم بکوفه وارد شد ، چون در آن وقت شب ، ممکن نبود ملاقات پسر زیاد ، لاجرم بخانه خود رفت و سر پسر پیغمبر را در زیر اجانه جاى داد .
از آنطرف عمر سعد شب یازدهم را در کربلا بماند و روز یازدهم تا وقت زوال نیز در کربلا اقامت کرد و بر کشتگان سپاه خویش نماز گذاشت و همگى را بخاک سپرد و چون روز از نیمه بگذشت ، امر کرد که دختران پیغمبر را بر شتران بى وطا ، سوار کردند و ایشان را چون اسیران ترک و روم روان داشتند . چون ایشان را بقتلگاه عبور دادند زنها را که نظر بر جسد امام حسین و کشتگان افتاد ، لطمه بر صورت زدند و صدا بصیحه و ندبه بر داشتند .
 
چه بر مقتل رسیدند آن اسیران
بهم پیوست نیسان و حزیران
 
یکى مویه کنان گشتى بفرزند
یکى شد موکنان بر سوک فرزند
 
یکى از خون بصورت غازه میکرد
یکى داغ على را تازه مى کرد
 
بسوک گلرخان سرو قامت
بپا کردند غوغاى قیامت
 
نظر افکند چون دخت پیمبر
بنور دیده ساقى کوثر
 
بنا گه نعره هذا اخى زد
بجان خلد نار دوزخى زد
 
در حدیث معتبر کامل الزیاره است که حضرت سید سجاد به زائده فرمود : همانا چون روز عاشورا رسید بما آنچه رسید از دواهى و مصیبات عظیمه و کشته گردید پدرم و کسانیکه با او بودند از اولاد و برادران و سایر اهل بیت او . پس حرم محترم و زنام مکرم آنحضرت را بر شتران سوار کردند براى رفتن بجانب کوفه . پس من نظر کردم بسوى پدر و سایر اهل بیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدنهاى طاهره ایشان بر روى زمین است و کسى متوجه دفن ایشان نشده ، سخت بر من گران آمد و سینه من تنگى گرفت و حالتى مرا عارض شد که همى خواست جان از تن من پرواز کند . عمه ام - زینب کبرى - چون مرا بدین حال دید ، پرسید : این چه حالت است که در تو مى بینم اى یادگار جد و پدر و برادر من ! مى نگرم ترا که مى خواهى جان تسلیم کنى . گفتم : اى عمه ! چگونه جزع نکنم و اضطراب نداشته باشم و حال آنکه مى بینم سید و آقاى خود و برادران و عمو ها و عموزادگان و اهل و عشیرت خود را که آغشته بخون در این بیابان افتاده اند و تن ایشان عریان و بى کفن است و هیچکس بر دفن ایشان نمى پردازد و بشرى متوجه ایشان نمى گردد ، گویا ایشان را مسلمان نمی دانند .
 
عمه ام گفت : از آنچه مى بینى دلگران مباش و جزع مکن . بخدا قسم که این عهدى بود از رسول خدا بسوى جد و پدر و عم تو صلوات الله علیهم اجمعین و رسول خدا مصائب هر یک را بایشان خبر داد و بتحقیق که حق تعالى در این امت پیمان گرفته از جماعتى که فراعنه ارض ایشان را نمى شناسد لکن در نزد اهل آسمان ها معروفند که ایشان این اعضاى متفرقه و جسد هاى در خون طپیده را جمع کنند و دفن نمایند و در ارض طف بر قبر پدرت سید الشهداء علامتى نصب کنند که اثر آن هرگز بر طرف نشود و بمرور ایام و لیالى محو و مطموس نگردد و هر چند که سلاطین کفره و اعوان ظلمه در محو آثار آن سعى و کوشش نمایند ظهورش زیاده گردد و رفعت و علوش بالاتر خواهد گرفت و بقیه این حدیث از جاى دیگر اخذ شود .

 نظر دهید »

شوق زیارت‏ (حدیث روز)

16 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ



قال الامام باقر ( علیه السلام ):
 
لو یعلم الناس ما فى زیارة قبر الحسین ( علیه السلام ) من الفضل ، لماتوا شوق

 
امام باقر ( علیه السلام ) فرمود :
 
اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین ( علیه السلام ) است از شوق زیارت میمردند .
 



منبع : کتاب ثواب الاعمال ، ص 319؛ به نقل از کتاب کامل الزیارات .



 



 نظر دهید »

زمان: دهم محرم الحرام 61 هجري

16 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://mantaghe4.womenhc.com/?p=8271&more=1&c=1&tb=1&pb=1

روز دهم…

 

  • شهادت امام حسين عليه السلام
  • شهادت حبيب بن مظاهر اسدي كوفي
  • شهادت مسلم بن عوسجه
  • شهادت حر بن يزيد رياحي
  • شهادت جون مولي ابيذر الغفاري
  • شهادت همسر وهب
  •  شهادت شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي الله عليه و آله علی اکبر حسین
  •  شهادت قاسم بن الحسن عليه السلام
  •  شهادت عبدالله بن الحسن عليه السلام
  •  شهادت قمر منير بني هاشم ابالفضل
  •  شهادت مولانا الرضيع علی اصغر
  •  شهادت دیگر اصحاب
  •  غارت اموال
  •  فرار فاطميات و علويات در بيابانها
  •  غارت كردن لباس و زره و…
  •  جدا شدن سرهاي مطهر
  •  به آتش كشيدن خيمه هاي آل الله
  •  شهادت دختران كوچك در کنار خیمه ها
  •  فرستادن راس مطهر امام حسين عليه السلام  به كوفه در عصر عاشورا توسط خولی و …
  •  خونين شدن ريشه هر گياهي
  •  قتل ابن زياد در عاشورای 67 هـ به فرمان مختار
  •  به روایتی قيام حضرت مهدي عليه السلام دراین روز خواهد بود


امام (ع) با يارانش نماز صبح را به جماعت خواند و سپس با آنها چنين سخن گفت:«…خدا به شهادت من و شما فرمان داده است. بر شما باد كه صبر و شكيبايي را پيشه خود سازيد».


حضرت (ع) «زهير بن قين» را فرمانده راست سپاه، و حبيب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم را به دست برادرش حضرت عباس سپرد. گرچه سپاه دشمن به خيمه‌ها نزديك مي‌شد، ولي حضرت تيري نينداخت چون مي‌فرمود: «دوست ندارم كه آغازگر جنگ با اين گروه باشم». عمربن سعد تير را بر كمان نهاده و به سوي ياران امام انداخت و گفت: «گواه باشيد كه اول كسي بودم كه به سوي لشكر حسين تير انداختم!» سپس سپاهيان عمربن سعد تير بر كمان نهاده و از هر طرف ياران حسين(ع) را نشانه رفتند. امام (ع) فرمود: «ياران من! بپاخيزيد و به سوي مرگ (شهادت) بشتابيد، خدا شما را بيامرزد». در حمله اول بالغ بر چهل تن شهيد شدند و سپس ياران باقي مانده هر كدام به نوبت به تنهايي به ميدان رزم شتافته و به شهادت مي‌رسيدند و بعد از آنها نوبت به خاندان بني هاشم رسيد و آنها نيز شربت شهادت را نوشيدند. امام حسين (ع) كه يكه و تنها مانده بود، نگاهي به اجساد مطهر شهدا كرده و آنها را صدا مي‌كرد. حضرت (ع) براي وداع آخرين به سوي خيام آمد، آنگاه در حالي كه شمشيرش را از غلاف بيرون آورده بود در برابر دشمن قرارگرفت و جنگ نماياني كرد. دشمن از هر طرف وي را محاصره نمود. ناگاه تيري سه شعبه به قلب مباركش اصابت كرد و در حالي كه يكصد و چند نشانه تير و نيزه بر پيكرش بود، نقش بر زمين گشت و روح مباركش به ملكوت اعلي پيوست. اما شيون زنان، كودكان و حتي فرشتگان الهي بلند شد.


 نظر دهید »

روشن کردن شمع در شام غریبان نماد چیست؟

16 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://fatemiyeh-damghan.womenhc.com/?p=8256&more=1&c=1&tb=1&pb=1

 شام غریبان ترسیم آن لحظاتی است که شمع وجود سید الشهدا در راه هدایت خلق آب گشته بود و جسم عریان و آغشته به خونش بر خاک کربلا  افتاده بود . و نگاه به شمع شام غریبان تجسم این بیت است که:

زینب ای شمع تمام افروخته / یادگار خیمه های سوخته

و  یادآور آن لحظاتی است که زینب عقیله ی بنی هاشم دختر امیر المؤمنین در تاریکی شب گل های حرم پیامبر و اطفال حسین را جستجو می کرد، نور شمع ها نشانه ی ابراز ارادت و هم دردی با زینب است، دختر علی می خواهی با شمع هایمان پیش پایت را روشن کنیم تا شاید آسان تر در کنار خارهای مغیلان طفلان حسین را که از شدت ترس و گرسنگی بیهوش گشته اند بیابی؟ شام غریبان، هیاهو ندارد، حتی کمتر نوحه می خوانند و به سینه می زنند، بیشتر زمزمه است و بر سر زدن، آن هم آرام، آن گونه که اطفال خسته حسین در زیر خیمه نیم سوخته شاید لحظاتی آرام بگیرند و در پرتو سکوت شب فارغ از دردهای تازیانه و سیلی لحظاتی را بیاسایند. شام غریبان، دشمن خواست که همه چیز را محو کند، حتی جنایات خویش را، خواست که کربلا در کربلا بماند و نخواست که حتی خیمه های بی صاحب نیز برپا باشد و خواست که پرتو نور قیام حسین را در تند باد حوادث خاموش کند، غافل از آنکه:

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود/ خیمه ها بی پاسبان می ماند اگر زینب نبود

و شمع های در دست عزاداران حاکی از خیال خام و شکست دشمن است که:

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت / آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

و دشمن نمی دانست که قیام حسین(ع) هزاران پرتو نور خواهد شد و در قلب های میلیون ها انسان عاشق جای خواهد گرفت، آن هم پس از 1400 سال و این شمع ها که می بینی نشانه و علامت همان نور محبتی است که خدا در دل های آزاده تابانده است و حکایت شمع، همچنان باقی است…

امسال شمع ها را که به دست می گیری می توانی، با نگاهی جدید و با درکی شاید متفاوت از سال های قبل، زندگی خویش را از پرتو همین شمع های در دست رونق بخشی، موفق باشی.

 2 نظر

در شام غریبان چه گذشت؟

16 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://fatemiyeh-damghan.womenhc.com/?p=8254&more=1&c=1&tb=1&pb=1

وقتی نام عاشورا به گوش می‌رسد، آتش سوزناكی از غم، دل را در بر می‌گیرد و اشك، امان را می‌برد. وقایع دردناك عاشورا تا بعد از ظهر كه هنگامه شهادت امام حسین علیه السلام بود یكسری جنایات را به خود دید و از شهادت امام حسین علیه السلام به بعد سرزمین كربلا شاهد فجایع و جنایاتی خاص در مورد اهل بیت پیامبر بود.

سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم لشكر یزید بعد از این كه امام حسین علیه‌السلام را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند.

آن نامردان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین علیه‌السلام روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاك با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در كشمكش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او می‌ربودند.(1)

دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.
بعد از این
اموال اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از كنار پیكر امام حسین علیه‌السلام گذراندند. وقتی نگاه اهل‌بیت به كشته‌ها افتاد فریاد كشیدند و بر صورت خود زدند.(2)

بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد كشید: چه كسی حاضر است كه اسب بر پشت و سینه حسین علیه‌السلام بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیكر مطهر امام حسین علیه‌السلام را با سمّ اسبان لگدكوب كردند.(3)

در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارك امام حسین علیه السلام را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به كوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع كرده (كه هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به كوفه فرستاد.(4)

سپس كشته‌های خودشان را جمع كرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدكوب شده امام حسین علیه‌السلام و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان كربلا بود تا این كه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمایی امام سجاد علیه‌السلام دفن شدند.(5)

شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یك خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نقل نشده ولی می‌توان تصور كرد كه چه شب سختی را بعد از یك روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و … داشته‌اند.

عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حركت از كربلا به سوی كوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین علیه‌السلام را بر شتران بی‌جهاز سوار كرده و این امانت‌های نبوت را چون اسیران كفّار در سخت‌ترین مصائب و غم و غصه كوچ می‌دهند.(6)
شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده:

“یصلى على المبعوث من …"؛ این قضیه بسیار شگفت‌آور است كه مردم بر پیغمبر مبعوث كه از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاكش می‌فرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مى‌رسانند!!(7)

در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌كنم لحظه‌ای را كه زینب دختر فاطمه سلام‌الله علیها را از كنار كشته بر خاك افتاده برادرش حسین علیه‌السلام
عبور دادند كه از سوز دل می‌نالید … و امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: … من به شهدا نگریستم كه روی خاك افتاده و كسی آنها را دفن نكرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت كه نزدیك بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد كه بی‌تابی نكنم.(8)

(گویا اسرای كربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یك دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیمه‌ها و به درخواست خود اسرا و یك بار هم در روز یازدهم محرم هنگام كوچ از كربلا و به دستور عمر سعد و این كار عمر سعد شاید به خاطر این بود كه می‌خواست اهل‌بیت  علیهم‌السلام با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شكنجه روحی به اسرا داده باشد.)


خيمه هاي سوخته

بعد از این كه روز یازدهم محرم اسرا را از كربلا به سوی كوفه حركت دادند به خاطر نزدیكی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر كوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های كوفه و بیرون شهر سپری كرده باشند.

در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین علیه‌السلام و خارجی معرفی كردن آن حضرت، مردم كوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به كوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌كنند. ولی با خطابه‌هایی كه امام سجاد علیه‌السلام و حضرت زینب سلام‌الله علیها و سایرین از اسرا ایراد می‌كنند و خودشان را به كوفیان و مردم می‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین علیه‌السلام اذعان می‌كنند شادی كوفیان را به عزا تبدیل می‌كنند.

در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت می‌كردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در كجاوه‌ها جا داده شده بودند و آنان كه خیال می‌كردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌كردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سؤال می‌كردند با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد كه حاكم كوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارك می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌كرد و كشته شدن امام حسین  علیه‌السلام را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود.(9) ولی با جواب‌هایی كه از جانب حضرت زینب و امام سجاد می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد.

پی‌نوشت‌ها:

به نقل از سایت تبیان

1- ابی مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن كامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول 1380.

2- سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطُّفوف، تحقیق و تقدیم شیخ فارس تبریزیان، ص180.

3- شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم (در كربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس جمكران، ص 485/ اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص349.
4- شیخ عباس قمی، همان، ص486، و شیخ عباس قمی، ص 351.
5- شیخ عباس قمی، همان، ص492/ اولین مقتل، پیشین، ص353.
6- شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم، ترجمه محمدباقر كسره‌ای، انتشارات جمكران، ص490/ ابی محنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ص 351.
7- لهوف سید بن طاووس .
8- در كربلا چه گذشت، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، ص 306.
9- ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، ص 361، و ترجمه نفس‌المهموم، پیشین، ص 519.

 1 نظر

به گفته بنی امیه روز دهم ماه محرم روز مبارکی است!!!!!!

16 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://reyhane-esfaha.womenhc.com/?p=8083&more=1&c=1&tb=1&pb=1

شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان میگوید: روز دهم ماه محرم روز شهادت امام حسین است، روز مصیبت و حزن ائمه اطهار و شیعیان آنان است و شایسته است که شیعیان در این روز مشغول کارهای دنیوی نگردند و مشغول گریه و نوحه باشند و زیارت عاشورا بخوانند.

 

شیخ عباس قمی به نقل از نویسنده «شفاء الصدور» میگوید: بنی امیه روز عاشورا را مبارک میدانستند: در این روز برای خود خرید میکردند و خرید را در آن روز سنّت خود کرده بودند، آنان در این روز مراسم عید بر پا میکردند، آن روز را روزه میگرفتند و در آن روز طلب حوائج را مستحب میدانستند و برای همین درباره روز عاشورا فضایل و مناقبی ساخته‏اند و حتی دعائی هم درباره آن درست کرده‏اند که اولش این است: یا قابل توبة آدم یوم عاشورا، یا رافع ادریس الی السماء یوم عاشورا، یا مسکّن السفینة یوم عاشورا یا غیاث ابراهیم من النار یوم عاشورا.

اینها را ساخته‏اند. تا امر، مشتبه شود. آنان در سخنرانیهای خود میگویند: هر نبیّ وسیله و شرفی دارد و در روز عاشورا، این شرف زیاد میشود مانند خاموش کردن آتش نمرود برای ابراهیم، قرار گرفتن سفینه نوح به کوه جودی، غرق ساختن فرعون در دریا و نجات حضرت موسی از دست فرعون، نجات حضرت عیسی از دست یهودیان.


شیخ عباس قمی در ادامه میگوید: شیخ صدوق از میثم تمار نقل کرده که میثم تمّار گفت: این امت پیامبر، فرزند پیغمبر خود را میکشند و روز عاشورا را که فرزند پیغمبر را کشته‏اند، روز مبارک قرار میدهند و این کار شدنی است و خواهد شد. راوی میگوید: به میثم گفتم: چگونه آن روز را روز مبارک قرار میدهند؟ گفت: آنان در فضیلت آن حدیث وضع میکنند و میگویند: روز عاشورا روزی است که خداوند توبه آدم را پذیرفته است با اینکه توبه آدم در ذی حجه پذیرفته شده است، آنان میگویند: در عاشورا، یونس از شکم ماهی نجات یافته است، در حالی که در ذی قعده از شکم ماهی نجات یافته است، میگویند: روز عاشورا روزی است که سفینه نوح در کوه جودی قرار گرفت در حالی که روز هیجدهم ذی حجه در کوه قرار گرفت و آنان میگویند: روز عاشورا دریا برای موسی شکافته شد در حالی که در ربیع الاول شکافته شده بود، (1).

1-مفاتیح الجنان، ص 476، اعمال روز عاشورا، چاپ اول، انتشارات فاطمه زهرا

 

 نظر دهید »

اعمال روز عاشورا

16 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://masomiye-shahreza.womenhc.com/?p=8195&more=1&c=1&tb=1&pb=1

وز عاشورا، روز شهادت حضرت اباعبدالله الحسین ـ علیه السّلام ـ و و یاران باوفایش و همچنین روز مصیبت و ناراحتی ائمّه اطهار ـ علیهم السّلام ـ و شیعیان ایشان است. نکات رفتاری یک شیعه در این روز عبارتند از:

◊ به کاری از کارهای دنیا مشغول نشود و به کسب درآمد نپردازد؛

◊ مشغول گریه، نوحه و مصیبت باشد و به گونه‌ای عزاداری کند که در ماتم عزیزترین نزدیکان خود آنچنان عزاداری می‌نماید و خانواده خود را نیز بر این کار سفارش کند؛

◊ زیارت عاشورا بخواند؛

◊ بر قاتلان امام حسین ـ علیه السّلام ـ فراوان نفرین و لعنت کند؛

◊ این روز را بر دیگر شیعیان جهت مصیبت آن حضرت ـ علیه السّلام ـ تسلیت بگوید؛

◊ کتاب مقتل بخواند؛

◊ در صورتی که در نزد قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ باشد، به مردم آب دهد (که اگر چنین کند، مانند کسی باشد که لشکر آن حضرت ـ علیه السّلام ـ را آب داده و با ایشان در کربلا حاضر شده باشد)؛

◊ هزار مرتبه سوره توحید بخواند؛

◊ بدون آن که قصد روزه کرده باشد، از خوردن و آشامیدن پرهیز کند و پس از عصر به غذایی که اهل عزا می‌خورند (مانند غذاهای ساده، نه غذاهای لذیذ) افطار نماید؛

◊ لباس پاکیزه بپوشد و خود را شبیه کسانی که عزادارند درآورد؛

◊ روزهای تاسوعا و عاشورا را روزه نگیرد؛ زیرا بنی‌امیّه این دو روز را برای کوبیدن حضرت امام حسین ـ علیه السّلام ـ و یارانش جشن می‌گرفتند و جهت برکت روزه می‌گرفتند و حدیث‌های فراوانی در فضیلت این دو روز و روزه آن‌ها بر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به دروغ بستند، در حالی که احادیث فراوانی از اهــل‌بیت ـ علیهم السّلام ـ در مذمّت روزه این دو روز، و به ویژه روز عاشورا وارد شده است؛

◊ خندان نشود و هر کاری را که نوعی خشنودی محسوب شود انجام ندهد و مشغول لهو و لعب نگردد؛

◊ در پایان روز، یادی از خانواده امام حسین ـ علیه السّلام ـ و دختران و کودکان آن حضرت که در این وقت در کربلا اسیر دشمنان و مشغول ناراحتی و گریه بودند بکند و عزاداری نماید؛

◊ زیارت ویژه‌ای را که برای این روز در کتاب مفاتیح‌الجنان آمده است بخواند.


تلخیص: مفاتیح‌الجنان، اعمال روز عاشورا

 نظر دهید »

نخستین خطبه امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا

16 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پیوند: http://nazary.womenhc.com/?p=8208&more=1&c=1&tb=1&pb=1

امام حسین

 

امام حسین(علیه السلام) پس از تنظیم صفوف لشكر خود، سوار بر اسب شد و مقدارى راه از خیمه‏ها فاصله گرفت، آنگاه در مقابل لشكر عمر با صداى بلند و رسا به آنان چنین فرمود:

ایها الناس! حرف مرا بشنوید، و در جنگ و خونریزى عجله مكنید تا من وظیفه خود را كه موعظه و نصیحت شما است انجام دهم، و تا علت آمدنم را به این سرزمین توضیح دهم، اگر به سخنم گوش دادید و عذر مرا پذیرفتند و با من از در انصاف و عدل وارد شدید معلوم مى‏شود راه سعادت و خوشبختى را دریافته‏اند و دلیلى براى جنگ با من نخواهید داشت، لكن اگر عذرم را بپذیرفتید و از در انصاف و داد و با من وارد نشدید آنگاه مى‏توانید همه دست به دست هم بدهید و بدون مهلت تصمیم باطلتان را اجرا كنید ولى در این صورت دیگر امر بر شما مشتبه نمانده است، و پشتیبان من آن خدایى است كه قرآن را نازل كرده و یار و یاور نیكوكاران است.

چون سخن امام به اینجا رسید، صداى گریه و شیون از بعضى زنان و اطفال كه صداى امام را مى‏شنیدند بلند شد. لذا امام (علیه السلام) سخن خود را قطع كرد و به حضرت ابوالفضل و على اكبر دستور داد بروید زنها را ساكت كنید، به خدا قسم هنوز گریه‏هاى بسیارى در پیش دارند فلعمرى لیكثر بكاؤهن.

مغرور كسى است كه گول دنیا را بخورد و بدبخت كسى است كه شیفته و فریفته آن بشود، مردم! دنیا گولتان نزند كه هر كس با او اعتماد كند نا امیدش مى‏سازد، و هر كس به او چشم طمع نزند بورزد مأیوس و ناامیدش مى‏كند، من شما را بر امرى مى‏بینم هم پیمان شده‏اید كه خشم خدا را بر ضد خود برانگیخته‏اید، و بواسطه آن خداوند از شما اعراض كرده و غضبش را بر شما روا داشته و رحمتش را بر شما را حرام كرده است

چون زنان و كودكان آرام شدند، امام (علیه السلام) دوباره شروع به سخن كرد و پس از حمد و سپاس خداى تعالى و درود بى پایان بر محمد و آلش، و بر فرشتگان و همه پیامبران چنین فرمود:

حمد و سپاس خداى را كه دنیا را محل فنا و زوال قرار داد، دنیا اهل خود را تغییر مى‏دهد و آنان را دگرگون مى‏سازد، مغرور كسى است كه گول دنیا را بخورد و بدبخت كسى است كه شیفته و فریفته آن بشود، مردم! دنیا گولتان نزند كه هر كس با او اعتماد كند نا امیدش مى‏سازد، و هر كس به او چشم طمع نزند بورزد مأیوس و ناامیدش مى‏كند، من شما را بر امرى مى‏بینم هم پیمان شده‏اید كه خشم خدا را بر ضد خود برانگیخته‏اید، و بواسطه آن خداوند از شما اعراض كرده و غضبش را بر شما روا داشته و رحمتش را بر شما را حرام كرده است. چه نیكو پروردگارى است خداى ما، و چه بد بندگانى هستید شما، شماایكه به فرمان او اقرار كرده و به پیامبرش محمد(صلى الله علیه و آله و سلم) ایمان آوردید و سپس براى كشتن اهل بیت و فرزندانش یورش بردید، شیطان بر شما مسلط شده است تا خداى بزرگ را فراموش كرده‏اید، ننگ بر شما و بر هدف شما، ما براى خدا آفریده شده‏ایم و به سوى او برمى گردیم.

پس از بیان فوق افزود: اینان مردمى هستند كه پس از ایمان به كفر گرائیدند (و چون بخود ستم كرده‏اند) از رحمت خدا دور باد این قوم ستمگر. در این قسمت از خطبه، امام علت و ریشه انحراف مردم را بررسى مى‏كند و به آنان گوشزد مى‏كند كه شما به خاطر طمع دنیا و وعده‏هایی كه به شما داده‏اند حاضر شدید كمر به قتل فرزند پیغمبر ببندید. و خلاصه زرق و برق دنیاست كه موجب شقاوت و بدبختى انسان مى‏شود.

 

امام حسین

 


قسمت سوم خطبه امام (علیه السلام) در روز عاشورا:

  و اگر گفتارم را باور ندارید، اینك هنوز برخى از صحابه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در قید حیات هستند، مى‏توانید از آنها بپرسید، از جابر بن عبدالله انصارى، ابو سعید خدرى، سهل بن سعد ساعدى، زید بن ارقم، انس بن مالك از اینان بپرسید اینها همه سخنان پیغمبر را درباره من و برادرم از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) شنیده‏اند و بدانید همین یك جمله مى‏تواند مانع شما گردد تا دست از كشتن و ریختن خون من بردارید.

 پارازیت شمر:

در این هنگام شمر متوجه شد ممكن است سخنان امام (علیه السلام) در روحیه افراد لشكر، مؤثر واقع شود و آنان را از جنگ بازدارد، خواست كارى كند تا سخنان امام قطع شود لذا با صداى بسیار بلند فریاد زد و گفت: او خدا را روى یك كلمه عبادت مى‏كند و نمى‏داند چه مى‏گوید؟

حبیب بن مظاهر خطاب به شمر گفت: به خدا قسم من مى‏بینم كه تو خدا را بر هفتاد حرف مى‏پرستى و من شهادت مى‏دهم تو راست مى‏گویى كه چیزى نمى‏فهمى كه او چه مى‏گوید، خداوند قلب تو را مُهر و مُوم كرده است.

حبیب مظاهر نیز از طرف یاران امام حسین (علیه السلام) به او پاسخ داد كه:

و الله انى اراك تعبد الله على سبعین حرفاً و أنا أشهد انك صادق ما تدرى ما یقول قد طبع الله على قلبك! به خدا قسم تو در گمراهى سخت و دشوارى بسر مى‏برى و تو راست میگوئى كه سخن او را نمى‏فهمى زیرا خداوند قلب تو را مهر و موم كرده است.

پس از آنكه حبیب جواب او را داد، امام سخن خود را ادامه داد و فرمود:

اگر در گفتار پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) درباره من و برادرم شك دارید آیا در این واقعیت هم شك دارید كه من فرزند دختر پیغمبر شمایم؟! به خدا قسم در تمام دنیا، نه در میان شما، و نه در غیر میان شما از من، پیغمبر فرزندى ندارد، واى بر شما، آیا كسى را از شما كشته‏ام كه در مقابل خون او مى‏خواهید مرا بكشید؟ آیا مال كسى را حیف و میل كرده‏ام؟ یا براحتى بر كسى وارد ساخته‏ام كه مى‏خواهید مجازاتم كنید؟

اى شبث بن ربعى! و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث! مگر شما نبودید براى من نامه نوشتید كه: میوه هایمان رسیده، و درختانمان سرسبز و خرم شده، در كوفه بر لشكریانى مجهز و آماده به خدمت وارد خواهى شد (در انتظار تو دقیقه شمارى مى‏كنیم!

در مقابل گفتار امام هم سكوت كردند و كسى جوابى نداشت، لذا امام به چند نفر از افراد ناشناس كه در لشكر عمر سعد بودند و برایش دعوتنامه نوشته بودند خطاب و فرمود:

اى شبث بن ربعى! و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث! مگر شما نبودید براى من نامه نوشتید كه: میوه هایمان رسیده، و درختانمان سرسبز و خرم شده، در كوفه بر لشكریانى مجهز و آماده به خدمت وارد خواهى شد (در انتظار تو دقیقه شمارى مى‏كنیم!)؟!

این افراد در برابر سخنان امام پاسخى جز انكار نداشتند و لذا گفتند:

ما چنین نامه‏اى به تو ننوشته‏ایم (فقالو: لم نفعل).

امام (علیه السلام) كه با انكار آنان روبرو شد با تعجب و شگفتى فرمود:

سبحان الله، بلى والله لقد فعلتم عجبا! چگونه منكر مى‏شوید به خدا قسم شما براى من نامه نوشتید.

آنگاه فرمود: اگر هم اكنون از آمدنم ناخشنودید؛ بگذارید به هر جایى از دنیا كه أمن و آرام باشد، بروم.

در اینجا قیس بن اشعث گفت: یا حسین! چرا با پسر عمویت بیعت نمى‏كنى؟ با تو به دلخواهت رفتار خواهد كرد و كوچكترین ناراحتى متوجه تو نخواهد شد.

امام (علیه السلام) در جواب قیس فرمود: تو هم مثل برادرت هستى، مى‏خواهى مردان بنى هاشم بیش از خون مسلم بن عقیل را از تو انتقام بگیرند؟ لا والله لا اعطیهم بیدى اعطاء الذلیل و لا أفر فرار العبید نه به خدا قسم، نه دست در دست آنان مى‏گذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ با دشمن فرار خواهم كرد. پس از آن آیه قرآن را كه داستان موسى را در برابر لجاجت فرعونیان نقل میكند قرائت فرمود:انى عذت بربى و ربكم أن ترحمون… من به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه مى‏برم كه گفتار مرا قبول نمى‏كنید، پناه مى‏برم به پروردگار خود و پروردگار شما از هر شخص متكبر و سركشى كه بروز ایمان نمى‏آورد.

در این هنگام سخن امام به پایان رسید، شتر خود را خواباند و به عقبه بن سعمان فرمود آن را عفال كند.(1)

 پی نوشت:

1- در تاریخ طبرى، ج 7، ص 331 طبع لیدن نوشته است: در همین حال سپاه عمر سعد بر او یورش بردند و دور حسین بن على را احاطه كرده و او را مانند حلقه انگشترین در میان خود گرفتند.

  منبع:

 

مقتل مقرم، سید عبدالرزاق مقرم‏ (ره)، مترجم‏: عبدالرحیم عقیقى بخشایشى

اى مردم! به من بگوئید من چه كسى هستم؟ آنگاه بخود آئید و خویشتن را نكوهش كنید، و ببینید آیا كشتن و هتك حرمت من براى شما جایز است؟ مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من فرزند وصى و پسر عموى پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر كسى نیستم كه او پیش از همه مسلمانان ایمان آورد؟ و پیش از همه، رسالت پیامبر را تصدیق كرد؟

آیا حمزه سید الشهداء، عموى پدر من نیست؟

آیا جعفر طیار عموى خود من نیست؟

 مگر شما سخن پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را درباره من و برادرم نشنیده‏اید كه فرمود: این دو، سروران جوانان اهل بهشتند؟ اگر سخنان مرا تصدیق مى‏كنید، اینها همه حقند و كوچكترین خلاف واقعى، در آنهانیست، زیرا هنوز در طول عمر خود از آن روزى كه فهمیده‏ام خداوند بر دروغگویان غضب كرده و دروغ را به خودش برمى‏گرداند، هرگز دروغ نگفته‏ام


 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 16

جستجو

آرشیوها

  • دی 1390 (35)
  • آذر 1390 (124)
  • بیشتر...

آخرین نظرات

  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در پرچم کربلا در اربعین برافراشته شد
  • ابراهیم در از پانزدهم رجب سال 60 هجری تا دوم محرم سال 61 هجری قمری
  • نرجس خاتون(س) شاهین شهر  
    • مدرسه علمیه نرجس خاتون شاهین شهر
    در تاریخ عاشورا به شعر
  • saieed mohamadi در روز چهاردهم محرم الحرام
  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در آرزوي گريه برحسين تا آخرين نفس (حدیث روز)
  • فاطمه در ورود اسيران به شام- 29 محرم
  • جبرئیل قاسم زاده در از پانزدهم رجب سال 60 هجری تا دوم محرم سال 61 هجری قمری
  • محمد رضا حمیدی در وقایع روز هفتم محرم
  • طاها در الشام الشام الشام (حدیث روز)
  • حامد در فرازي از زيارت ناحيه مقدسه(حدیث روز)
  • کوثر نور در فضیلت و اعمال ماه صفر المظفر
  • حسین در كمترين ثواب زيارت كننده ي قبر حسين عليه السلام (حدیث روز)
  • مهدی در ورود اسيران به شام- 29 محرم
  • سید محسن در روشن کردن شمع در شام غریبان نماد چیست؟
  • پریسا در روشن کردن شمع در شام غریبان نماد چیست؟
  • yahafiz در شرح کوتاهی بر زیارت اربعین امام حسین (ع)
  • خضری  
    • حضرت زینب سریش آباد
    در سخنرانی عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه
  • جان نثاری  
    • مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی حضرت فاطمه(س) تهران
    در تاریخ عاشورا به شعر
  • حسین در روز ششم محرم با نام حضرت قاسم علیه السلام
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در گنبد اسلام(حدیث روز)

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
خرید کارت شارژ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس